زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 9:55 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

وبلاگ کبوتر در اختیار شما دوستای عزیز است
تعداد بازدید 1376
نویسنده پیام
ali
آنلاین

ارسال‌ها : 14
عضویت: 12 /10 /1394
داستان کوتاه بهلول و کمک به نیازمندان

داستان کوتاه بهلول و کمک به نیازمندان

روزی هارون الرشید به سربازانــــش دستور داد تا بهلول دیوانه را به نزد او بیاورند

سربازان پس از ساعتی گشت زدن در شهر بهلول دیوانه را در حال بازی با کودکان یافتند

و او را به نزد هارون الرشید بردند

هارون الرشید با روی باز از بهلول استقــــبال کرد و گفت مبلغی پول به بهلول بدهند

که بین فقرا و نیازمندان تقسیم کند و از آنها بخواهد برای سلامتی و طول عمر هارون الرشید دعا کنند

بهلول وجه را از خزانه هارون الرشید گرفت و لحظه ای بعد دوباره به نزد خلیفه هارون الرشید رسید

هارون الرشید با تعجب به بهلول نگاه کرد و گفت ای دیوانه چرا هنوز اینجایی !

چرا برای تقسیم کردن پول به میان فقرا نرفته ای ؟

بهلول ( عاقل ترین دیوانه ) گفت : هر چه فکر کردم از خلــــــیفه محتاج تر و فقیرتر در این دیار نیافتم

چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند

از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است لذا وجه را آورده ام تا به خودت بازگردانـــــدم !

دوشنبه 28 دی 1394 - 09:58
نقل قول این ارسال در پاسخ

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :

وبلاگ کبوتر در اختیار شماست